برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 201
ماهم عزیز نیست ولی به چهارده رسیده
دوست داشتن تو
شعریست که کتابش رسیده ،،
***
رفت و قصه نگفته اش را گفت به گوشم
که بگویم به دیگری،،،
که او شبانه بخواند قصه اش را
باز برای یار دیگری،،،
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 33
بیا شعر نخوانیم
شعر خوابهایمان را می دزدد
ترسمان را نه،،
ما می ترسیم
می ترسیم زندگی به ساعت ۲۴ نرسیده
به صبح برسد
با کتابها و شعرهای سارق
بی خوابهایی که تو مرا به خانه می رساندی
با قهر دستهایی که از انگشتانت پیدا بود،،
یلدایت مبارک*
اسكاج...برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 93
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 196
مانده ام با ديوارهاي نيمه تمام
كه بار يك خانه ی جهنمی بدون پنجره را بدوش مي كشد
كه آجرهاش روي هم
روز به روز
به بالا
و گاهي به پايين پرت مي شوند؛
كه كوچه را از آژير آمبولانس پر کنند .
خانه به بشت بام كه رسيد
جواني ام قصد دارد
به كوچه خودش را بيندازد
كه آجرهاش اسمش را گذاشته بودند
"بهشت".
اسكاج...
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 173
بر دوشم سنگینی می کنم
مثل یک چوب لباسی
در یک کمد
- با لباسهای زیادی که یکی دو تا نیستند-
و هر از گاهی صاحب کمد
با خوشحالی
از برگشت خرید لباسی
سنگینی این بار را بیشتر می کند.
.
.
مگس می شوم و به وز وز می افتم،،
اسكاج...
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 118
سرم با چشمهایم را
کنار شومینه
_ که دیگر نمی سوزد _
در خواب جا میگذارم
دستانم را در کشوی لباسهایی که تایشان باز نشده
و پاهایم که جای دزدها از پنجره فرار کرده اند _از راههایی که پلیس هنوز ردشان را نزده_
من اکنون
نیم تنه ای بیشتر نیستم
و تنها کاری که از نیم تنه ساخته است
جای لاستیک غلت بخورد
روی ویلچر،،
اسكاج...
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 118
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 193
برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 143
ذهن شاعر شبيه اسكاجه
كه سفيد مي كنه ته ديكا رو
نه نميخوام اسكاج باشم
نه نميخوام ديكه سياهي رو ,,
اسكاج...برچسب : نویسنده : rohname بازدید : 131